گردون بانو
هیچگاه ندانستم ، هیچ گاه نفهمیدم.
۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه
اینگونه ام
تا حضوری
منِ لامکان را
جذب می کند
تا نگاهی غریب
چون آشنا
پلک می زند
تا قامتی محکم
عاشقانه
سَدَم می شود
...
باید گریخت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر