سوگواران را مجال بازدید و دید نیست
بازگرد ای عید از زندان ، که ما را عید نیست !
گفتن لفظ « مبارک باد » طوطی در قفس
شاهد آیینه دل داند که جز تقلید نیست
عید نوروزی که از بیداد ضحاکی عزاست
هر که شادی می کند از دوده جمشید نیستسر به زیر پر از آن دارم که با من این زمان
دیگر آن مرغ غزلخوانی که می نالید ، نیست
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت ، غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
بی گناهی گر به زندان مرد ، با حال تباه
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست
هر چه عریانتر شدم ، گردید با من گرمتر
هیچ یار مهربانی بهتر از خورشید نیست !
صحبت عفو عمومی ، راست باشد یا دروغ
هر چه باشد ، از حوادث ، « فرخی » نومید نیست
فرخی یزدی
نوروز 1318