۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

وقتی نابودیشان آرزویمان شد

پشت این کامپیوتر لعنتی می نشینم و خبر می خوانم... خبر آنان که در بندند ، آنان که فرار کردند ، آنان که منتظرند ، آنان که همه زندگی شان به پای انسانیتشان به باد رفت... و فقط گریه می کنم ، گریه می کنم وقتی نمی توانم کار دیگری بکنم ، و می اندیشم که آنان که شکنجه می شوند شاید صدایشان بلند تر بود ، آن روزها...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر