۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

نه ، من گنجشک نیستم.

... دوستی داشتم که صوفی بود. البته نه از اونهایی که صبح تا شب هو هو می کنند و ذکر می گن. اما خب یه جورایی صوفی بود. یعنی روحش صوفی بود. اسمش...اسمش...اسمش خاطرم نیست. می گفت مرگ عینهو لولوی سر خرمن می مونه. می گفت مرگ رو درست کرده اند تا باهاش ما رو بترسونند. عین لولوی سر خرمن که واسه ترسوندن گنجشکها درست می کنند. خوب ، مگه تو گنجشکی ؟ گنجشکی ؟...

من گنجشک نیستم / مصطفی مستور / نشر کاروان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر