این روزها چه یادت می کنم ! این روزها که حتی باران هم بوی غربت می دهد. این روزها که عطر باروت در فضاست. صدای فریاد ، آشناترین موسیقی و دستهای مهربان به مشت نفرت بدل شده اند.
هیچگاه از یاد نمی برم که چگونه شبی میهمان خوابم شدی ، ناگهان ، بی سر بی صدا ، و آنگونه مرا از پر کشیدنت آگاه کردی ، که فهمیدم آنجا ، تا همیشه در انتظارم خواهی ماند.
این روزهای تلخ اگر بی عشق بگذرد...
لیکن کسی هست که همیشه تنهاست. بگذار و بگذر...
هیچگاه از یاد نمی برم که چگونه شبی میهمان خوابم شدی ، ناگهان ، بی سر بی صدا ، و آنگونه مرا از پر کشیدنت آگاه کردی ، که فهمیدم آنجا ، تا همیشه در انتظارم خواهی ماند.
این روزهای تلخ اگر بی عشق بگذرد...
لیکن کسی هست که همیشه تنهاست. بگذار و بگذر...
در عریان آباد منتظرتون هستم
پاسخحذفhttp://oryanabad.blogspot.com/2009/11
/blog-post.html